بريده هايى از زندگى نو مهاجران و رويداد ها در كانادا
تازه آقاى X نميدونه  پايان كه نيست هيچى....وسط كار هم نيست و حالا حالا ها بايستى له بشه....

آقاى X اتاقى رو در مركز شهر تورنتو اجاره ميكنه.....اتاق تميزى نيست....و از طرف ديگه ، اتاق هاى مجاور رو اكثرا مهاجر هاى آسيايى به علت قيمت نسبتا پايين اجاره  اشغال كردن....حمام و آشپزخونه وتوالت و دستشويى مشتركه...كه باعث عذاب آقاى X شده...ولى چاره اى نيست......حسابى دربدر شده...فاصله اتاق اجاره اى اش تا محل كارش زياده......تمام نامه هاش به آدرس قبلى ميره كه بايستى اون ها رو تغيير بده...

يواش يواش در كارش نا منظم شده....كه صداى مديرش  در مياد......و وقتى مدير متوجه مشكلات داخلى X ميشه.... در ظاهر همدردى ميكنه...ولى باطنا ميدونه بايستى دنبال يه مدير فروش ديگه باشه ..چون با مهاجر ها زياد كار كرده و ميدونه بلاى زندگى يه مهاجر آسيايى همينى هست كه داره سر آقاى X مياد........اما خود X خبر نداره....
از طرف ديگه آپارتمان كوچيك ولى راحت و تميز  آقاى X به اشغال زنش و پرستارش در اومده.......تنها يه روز آقاى X به همراهى پليس اونجا ميره و وسايل ضرورى اش رو برميداره......نگاهى از سر حسرت به خونه اش ميندازه...زنش كه روش رو برگردونده و پرستار هم انگار كه اصلا آقاى X وجود نداره به كارش سرگرمه.....


آقاى X به اتاق دلگير ش برميگرده...يه جور حالت عصبى و ماليخوليايى بهش دست داده......سيگارى آتيش ميزنه شايد آروم بگيره...دومى و سومى و چهارمى رو هم پشت سر هم دود ميكنه.....كمى آروم ميگيره....تو خيال خودش داره نقشه ميكشه تا از زنش انتقام بگيره......تو خيال اش ميبينه داره گلوى زنش رو فشار ميده تا خفه شه.....ولى وجدانش بهش نهيب ميزنه و ميگه..تو كه قاتل نيستى....زنت بارداره...اصلا تو اين دختر رو تو اين خراب شده آوردى....هر چى آتيشه از گور خودت در مياد.......تازه بدبخت تو به قيد ضمانت آزادى..كوچكترين خلاف پاتو به زندان باز ميكنه.....اگه قيد آزادى تو براى 10 .....20 سال زدى ، خوب برو و بكشش.........X با اين كابوس هاى فكرى به خواب ميره.....

صبح دير به كارش ميرسه...ظاهرش خيلى ژوليده اس....و بقيه همكار ها هم متوجه ميشن كه چيزى تو زندگى X پيش اومده...ولى به روش نميارن......X بد خلق شده...و همكار هايى كه هميشه X رو با لبخند روى لب ميديدن، متعجب شدن.......
X دم به دم بيرون ساختمون ميره و شروع به سيگار كشيدن ميكنه..كه براى رييسش ناخوشاينده......كم كم پست مدير فروش بودن X داره به خطر ميافته..

.
X علاوه بر اجاره خونه قبلى ، داره اجاره اتاق فعلى اش رو ميده.....اقساط كارت هاى اعتبارى و دستمزد وكيل رو هم ميده.....و صد جور هزينه ديگه هم به علت تغيير خونه براش پيش اومده..مثل پاركينگ...اينترنت..تلفن...دورى مسير.....و هزينه هاى زنش رو كه تا چن وقت ديگه بايستى پرداخت كنه......البته اگه زنش سر عقل بياد و بعد از گذشت چن ماه به زندگى قبلى شون برگردن اوضاع فرق ميكنه..و خيلى هم فرق ميكنه......

ولى بعدش چى؟....با اين جريانات پيش اومده كه زندگى شون به مويى بنده.........اى كاش خانوم Y به ايران برگشته بود...كاش قدم نحس اين بچه به زندگى باز نميشد...كاش..كاش....اين فكر هاييه كه X با خودش ميكنه....ولى با اين منجلابى كه توش دست و پا ميزنه چى كار كنه؟.....

ادامه داره....

+ نوشته شده در  2012/4/16ساعت 20:27  توسط كانادا كليپ | 
وقتى پزشكان دوباره بر ميگردن و از Y ميپرسن كه علت كبودى ها چى بوده؟........Y راست مطلب رو ميگه و به اين ترتيب پاى پليس به ماجرا كشيده ميشه...

....با ورود پليس به ماجرا ، پاى سازمان حامى زنان آسيب ديده از خشونت هاى خانگى نيز به به ماجرا باز ميشه.....
آقاى X ، روزگار بدى رو پيش رو داره.....با اين وضعيت ديگه نميتونه به خونه خودش بره چون خانوم Y بعد از مرخصى از بيمارستان به آپارتمان X ميره.....وقانون، شعاعى رو تعيين ميكنه كه مركز اون خونه آقاى X هست و آقاى X اگه داخل اين حريم ديده بشه پليس حق دستگيرى و جلب اش رو داره...........البته اگه آقاى X شانس بياره و در همون ابتدا به  زندان نره، هنر كرده......كه كاملا به وكيل آقاى X بستگى داره.....


البته خانوم Y هم ، اگه كمى منطقى فكر كنه تا اونجا كه ممكنه بايستى از اين اتفاق جلوگيرى كنه...چرا كه پايه هاى زندگى نه چندان استوار خودش رو كامل ويران ميكنه.....

با مرخصى خانوم Y از بيمارستان و رفتنش به آپارتمان X ، پرستارى براى مراقبت از وى در نظر گرفته ميشه و آقاى X هم به اداره پليس راهنمايى ميشه و در توقيف پليس نگه داشته ميشه...چون خانوم Y ، عمدا يا س هوا برگه شكايت رو امضا كرده....

آقاى X براى ممانعت از رفتن به زندان ، با يكى از دوستان كه آشناى وكيل داره تماس ميگيره و بعد از چندين ساعت و به التزام ضمانت از توقيف خارج ميشه.....و فقط ميتونه در چن روز آينده با همراهى ماموران پليس براى برداشتن وسايل شخصى اش به خونه بره و خارج بشه.....

آقاى X ، دچار يه نوع بحران روحى شده.......تا حالا اصلا اداره پليس رو چه در ايران چه در كانادا زيارت نكرده بود.....از طرفى خرج وكيل در همين ابتداى كار براش سنگينه.....در تورنتو هم بدون وكيل يعنى هيچى و زندان و بيچارگى.......

از طرفى با اين درگيرى ها بسيار محتمل هست كه كارشو از دست بده........مجبوره كه يه اتاق اجاره كنه..و اجاره آپارتمان رو هم كه حالا اقامت گاه قانونى زنش شناخته ميشه پرداخت كنه.........آقاى X براى تسكين مشكلات راه ساده ازدياد مشروب و سيگار رو انتخاب ميكنه.........كه ميدونيم به بيراهه ختم ميشه.....

دوباره افكار ماليخوليايى سراغ آقاى X مياد.......اصلا داره از جنس زن متنفر ميشه...على الخصوص زن خودش.......هر چى فكر ميكنه كه چيكار كرده كه مستوجب چنين بلا هايى شده سر در نمياره.........آرزو ميكنه كه كاش هيچگاه به ايران نميرفت و زن نميگرفت.........وقتى ياد زندگى مجردى آروم خودش ميافته...اشك اش در مياد.......به يه علت مسخره تنهايى رفته و متاهل شده..اينم پايان كار.......

تازه آقاى X نميدونه  پايان كه نيست هيچى....وسط كار هم نيست و حالا حالا ها بايستى له بشه....

ادامه داره...

+ نوشته شده در  2012/3/30ساعت 17:55  توسط كانادا كليپ | 
 
صفحه نخست
پست الکترونیک
آرشیو
عناوین مطالب وبلاگ
درباره وبلاگ
درك اشتياق دوستان براى مهاجرت، خصوصا كانادا،  انگيزه اى شد تا دورنمايى مختصر از زندگى نو مهاجران (به ويژه ايرانيان در تورنتو )و رويداد هاى كانادا بازگو شود تا شايد كمكى بسيار كوچك به انتخاب و تحليل اين عزيزان در مدتى هر چند كوتاه بنمايد .
از سوى ديگر، مرور گاه و بيگاه تار نما ها و وبلاگ هايى در مورد كانادا ،با عنوان هاى مهاجرت،تحصيل،كار،زندگى.......و ده ها موضوع مفيد ديگر دليلى شد تا تكه كوچك ديگرى از اين جورچين (پازل)  مكان يابى شده و با كمك ديگر دوستان به شكلى منطقى و قابل قبول و بدور از ديدگاه هاى شخصى در محل خود قرار گيرد. اميداينكه اين تكه ها درمكان درست جاى گيرند و نقطه اتكايى براى ديگران باشند.

پیوندهای روزانه
--- وبلاگ خداحافظ كانادا
--- وبلاگ كانادا مدينه فاضله؟!(مهاجرت به کانادا، آری یا نه؟)
--- وبلاگ حميد يك متقاضى مهاجرت به كانادا با ويلچر
آرشیو پیوندهای روزانه
نوشته های پیشین
2015/6/22 - 2015/7/22
2015/4/21 - 2015/5/21
2015/2/20 - 2015/3/20
2015/1/21 - 2015/2/19
2014/12/22 - 2015/1/20
2014/4/21 - 2014/5/21
2014/2/20 - 2014/3/20
2014/1/21 - 2014/2/19
2013/12/22 - 2014/1/20
2013/11/22 - 2013/12/21
2013/10/23 - 2013/11/21
2013/9/23 - 2013/10/22
2013/8/23 - 2013/9/22
2013/7/23 - 2013/8/22
2013/6/22 - 2013/7/22
2013/5/22 - 2013/6/21
2013/4/21 - 2013/5/21
2013/3/21 - 2013/4/20
2013/2/19 - 2013/3/20
2013/1/20 - 2013/2/18
2012/12/21 - 2013/1/19
2012/11/21 - 2012/12/20
2012/10/22 - 2012/11/20
2012/9/22 - 2012/10/21
2012/8/22 - 2012/9/21
2012/7/22 - 2012/8/21
2012/6/21 - 2012/7/21
2012/5/21 - 2012/6/20
2012/4/20 - 2012/5/20
2012/3/20 - 2012/4/19
2012/2/20 - 2012/3/19
2012/1/21 - 2012/2/19
2011/12/22 - 2012/1/20
2011/11/22 - 2011/12/21
2011/10/23 - 2011/11/21
2011/9/23 - 2011/10/22
آرشيو
پیوندها
خدا حافظ  كانادا
كانادا ، مدينه فاضله؟!
به سوی کانادا
در راه كانادا
چرا مهاجرت؟ دل نوشته های مهاجرت
مهاجرت موفق به کشور کانادا
راهنماى مهاجرت به كانادا
کانادا سرزمین آرزوها
از مونترال تا ونكوور
 

 RSS

POWERED BY
BLOGFA.COM