![]() |
![]() |
|
| بريده هايى از زندگى نو مهاجران و رويداد ها در كانادا |
|
ناخود آگاه چن قطره اشك بياد روز هاى خوشش با ايگرگ از چشماش سرازير ميشه...
.....آقاى X بد جورى بين شرايط فعلى خودش و احساس و منطق ،داره دست و پا ميزنه......شرايط اش داره اونو به سمت كمك هاى دولتى و حد اقل زندگى سوق ميده...ولى احساس و منطق اش بهش ميگه رها كردن Y در اين شرايط دور از انصافه... X سيگارى آتيش ميزنه و وارد خاطرات خوبش با Y ميشه....ولى ميدونه كه ديگه اينها واقعا خاطره هست و نه چيزى بيشتر...... اما خانوم Y....با بچه اى كه دو ماه ديگه متولد ميشه خوشه...با هاش حرف ميزنه....درد دل ميكنه...گاهى ميخنده..گاهى گريه ميكنه...انگار اين بچه سنگ صبورشه......گاهى تماس مختصرى با خونوادش ميگيره....و اونا هم ديگه كاملا در جريان خانوم Y و آقاى X هستن...و هر چى به Y اصرار ميكنن كه برگرده..فايده اى نداره.......حتى وقتى بهش ميگن به فاميل هاشون در اتاوا سر بزنه و تماس بگيره....حرف رو بر ميگردونه.. ...Y فكر ميكنه كه تو دنيا فقط اين بچه رو داره .....از وقتى فهميده بچه اش دختره...خيلى احساس بهترى پيدا كرده...با خودش ميگه..ديگه به باباش نميره..عاطفه و محبت داره منو بيشتر ميفهمه.....خلاصه خودش رو با خيالبافى و رويا سر گرم ميكنه..ولى نميدونه كه زندگى چيزى فرا تر از اين حرف هاست.. دوستان مدرسه كه اين همه از حقوق زن در كانادا براش ميگفتن...ديگه حتى يه تعارف خشك و خالى هم نميكنن تا كارى براش انجام بدن و بارى رو از رو دوش اش بردارن....!.....فقط گاهى تماسى ميگيرن تا ببينن Y چقد درمونده شده و خودشون رو با درد و محنت خانوم Y تسكين بدن و با خودشون تكرار كنن " فقط ما نبوديم كه شكست خورديم"..... ....وكيل قلابى هم كه دنبال مسايل ديگه بود ، با داستان باردارى Y دور اونو خط كشيده....چون ميدونه يه زن باردار جز زحمت چيزى نداره.....و خير و بركتى كه اون ميخواد نداره... ادامه داره..
|
|
+ نوشته شده در
2012/8/16ساعت 17:42 توسط كانادا كليپ |
|
|
چن روز پيش در ادامه كار داوطلبانه اى كه انجام ميدم ، همراه يك هموطن تازه وارد بعنوان مترجم به يكى از ادارات تحت پوشش LEGAL AID رفتم تا امور ترجمه ايشان رو انجام بدم...در بخشى ايشون ميبايست يه ناظر سوگند نامه يا COMMISSIONER OF OATH پيدا ميكرد و در حضورش قسم ياد ميكرد و ناظر اونو تاييد ميكرد......قبلا به ايشون گفته بودم كه كليه امور در اين سازمان رايگانه.....ولى وقتى از اين هموطن ۱۰ دلار بابت تشكيل پرونده گرفتن و ناظر سوگند هم كه يه هندى بود مثل گدا ها تقاضاى ۲۰ دلار كرد ، حالم بد شد....دوست هموطن پرسيد مگه رايگان نيست؟!......جوابى نداشتم بدم.....از يكى از كارمند ها پرسيدم كه گفت اين به ناظر بستگى داره كه پولى بگيره يا نه.......وقتى هم به وب سايت اين سازمان مراجعه كردم با حروف بزرگ نوشته شده بود " تمام خدمات اين سازمان رايگان هست و اگر مايل به پرداخت پول هستيد لطفا به سازمان هاى خصوصى مراجعه كنيد!"......... |
|
+ نوشته شده در
2012/8/3ساعت 2:33 توسط كانادا كليپ |
|
|
..كم كم داره سنگين ميشه و به ماه هاى آخر باردارى ميرسه ولى كسى نيست كه حتى يه ليوان آب دست اش بده...چون در تورنتو همه گرفتار كار خودشونن و كسى حوصله كسى رو نداره... آقاى ايكس يه بد شانسى عجيبى مياره...و از محل كارش به عنوان نيروى مازاد كنار گذاشته ميشه....بقدرى روحيه اش پايين مياد كه يه شبانه روز تو تخت اش ميافته ...البته همينطور كه معلوم بود مدير آقاى ايكس ميخواست يه جورى اونو دك كنه....و حالا به هدف خودش رسيده بود..... يه راه براى آقاى ايكس مونده كه بره و از بيمه بيكارى استفاده كنه.....اونم فقط برا شش ماه و با رقمى حدود هزار دلار كه خرج ماشين اش هم نميشه چه برسه به اجاره و اقساط وقبوض و هزينه خانوم ايگرگ و غيره....كار جديد پيدا كردن هم با اين روحيه داغون براش امكان نداره.....با يكى از دوستاش كه قبلا از همسرش جدا شده تماس ميگيره و داستان رو ميگه و راهنمايى ميخواد....دوستش ميگه :-راهى ندارى..... -چطور؟ - چطور نداره...الان بيمه بيكارى و كار موقت رو بزارى رو هم ميشه 2500 درست ميگم؟- خوب...- ولى هزينه هات دست كم 5000 تايى ميشه....- راست ميگى...الان كه 5000 تا رو هم رد كرده..- خوب بخواى نخواى چن وقت ديگه خودت زمين ميخورى...از الان به فكر باش..- چى كار كنم...ديگه كار نكن....بخور بخواب بزار زنت هم بره دنبال كار وسختى و كمك هاى دولتى....ببينه يه من ماست چقد كره ميده... -چى ميگى ...من كه با زنم دشمن نيستم.....فقط ميخوان آبرو مندانه جدا بشم... - ميدونى اينجا آبرومندانه جدا شدن نداريم.... زن من كه فوق ليسانس از دانشگاه تهران داشت و خود من هم كه ميدونى فوق از اينجا دارم...با چه جنگ و دعوايى از هم جدا شديم....ميخواستيم از هم انتقام بگيريم..پس اين چيز ها رو بزار كنار... -ولى من مبارزه ميكنم.... -بكن..نوش جونت....يا نبايد به اينجا ميرسيدى...حالا هم كه اينجا رسيدى راهش فقط اينه كه كار نكنى و از دولت كمك بگيرى..تا زنت هم درد سر تو اين جامعه زندگى كردن رو بچشه... -نه...من آوردمش اينجا و با آبرومندى هم جدا ميشم كه اگه خواست بره ايران يا اينجا بمونه سرشكسته نباشه... دوستش ميزنه زير خنده و توضيح ميده كه :- نه تو آدم بدى هستى نه من بد بودم..نه زن سابق من..نه زن فعلى تو....شرايط اينجاست كه زوج ها رو عليه هم تحريك ميكنه....و تو هم به تنهايى نميتونى سيستم اينجا رو عوض كنى نميتونى يه تنه فرهنگ اينجا رو عوض كنى....ولى تلاشت رو بكن..- حتما چون نميخوام وجدانم رو زير پا بزارم...- ..به هر حال اگه راهنمايى خواستى تماس بگير...خداحافظى ميكنه..و به فكر فرو ميره.....گرچه از زنش دل خوشى نداره ولى وجدانش اجازه نميده تو اين شرايط حاملگى چنين فشارى رو وارد كنه.....اگه راهى كه دوستش پيشنهاد ميكنه انجام بده...ايگرگ به سمت كمك هاى دولتى سوق پيدا ميكنه كه تو اين شرايط سختى زندگى اش چند برابر ميشه.....ناخود آگاه چن قطره اشك بياد روز هاى خوشش با ايگرگ از چشماش سرازير ميشه... ادامه داره |
|
+ نوشته شده در
2012/7/23ساعت 2:21 توسط كانادا كليپ |
|
|
صفحه نخست پست الکترونیک آرشیو عناوین مطالب وبلاگ |
| درباره وبلاگ |
درك اشتياق دوستان براى مهاجرت، خصوصا كانادا، انگيزه اى شد تا دورنمايى مختصر از زندگى نو مهاجران (به ويژه ايرانيان در تورنتو )و رويداد هاى كانادا بازگو شود تا شايد كمكى بسيار كوچك به انتخاب و تحليل اين عزيزان در مدتى هر چند كوتاه بنمايد .
از سوى ديگر، مرور گاه و بيگاه تار نما ها و وبلاگ هايى در مورد كانادا ،با عنوان هاى مهاجرت،تحصيل،كار،زندگى.......و ده ها موضوع مفيد ديگر دليلى شد تا تكه كوچك ديگرى از اين جورچين (پازل) مكان يابى شده و با كمك ديگر دوستان به شكلى منطقى و قابل قبول و بدور از ديدگاه هاى شخصى در محل خود قرار گيرد. اميداينكه اين تكه ها درمكان درست جاى گيرند و نقطه اتكايى براى ديگران باشند. |
| پیوندهای روزانه |
|
--- وبلاگ خداحافظ كانادا --- وبلاگ كانادا مدينه فاضله؟!(مهاجرت به کانادا، آری یا نه؟) --- وبلاگ حميد يك متقاضى مهاجرت به كانادا با ويلچر آرشیو پیوندهای روزانه |
|
RSS
|